سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش و عصای آهنین برگیر و آنگاه درزمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی؛ تا آنکه کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار]

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

ابن تیمیه پدر محمد را کافر میداند شنبه 86 اسفند 25  1:50 صبح

ابن تیمیه ، پدر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را کافر می ‌داند :

 

وی در کتاب مجموع الفتاوی می‌نویسد :

 

التوسل بدعائه - اى النبى - وشفاعته ینفع مع الایمان به، واما بدون الایمان به فالکفار والمنافقون لا تغنى عنهم شفاعه الشافعین فى الاخره، ولهذا نهى عن الاستغفار لعمه وابیه وغیرهما من الکفار !.

 

توسل به دعای او – یعنی پامبر اسلام – و شفاعت وی در صورت ایمان به او ، فایده می دهد ؛ اما اگر به وی ایمان نداشته باشد ( خیر ؛ فایده نمی دهد ) ؛ پس شفاعتِ شفاعت کنندگان ، کافران و منافقان را در آخرت فایده نمی دهد ؛ و به همین جهت رسول خدا از استغفار برای  عمو و پدرشان و دیگر کفار منع شدند !

 

و در ادامه می‌گوید :

 

وقد یدعو - اى النبى - لبعض الکفار بأن یهدیه اللّه او یرزقه، فیهدیه او یرزقه، کما دعا لأمّ أبى هریره حتى هداها اللّه ! . وکما دعا لدوس - قبیله ابى هریره - فقال: «اللهم اهد دوسا وائت بهم» فهداهم اللّه ! .

 

 مجموع الفتاوى ، ج1 ،‌ ص145 و التوسل والوسیلة ‌، ص 7.

 

و گاهی رسول خدا برای بعضی از کفار دعا می کرد که خداوند او را هدایت نماید ؛ یا به او رزق دهد ؛ همانطور که برای مادر ابو هریره دعا کردند تا خدا او را هدایت نماید!

 

آیا مقام پدران ابوهریره نزد خداوند ، از مقام پدران  پیامبر گرامی و خاتم رسولان، کم ارزش‌تر بوده است ؟ ما قصد نداریم به صورت مفصل ایمان پدران انبیاء را ثابت کنیم ؛ بلکه فقط به صورت مختصر به این مطلب خواهیم پرداخت .

 

فخر رازی ، مفسر پر آوازه  اهل سنت در اثبات این که آزر عموی حضرت ابراهیم بوده نه پدرش می‌نویسد :

 

أن آباء الأنبیاء ما کانوا کفارا ویدل علیه وجوه : منها قوله تعالى : * ( الذی یراک حین تقوم * وتقلبک فی الساجدین ) * ( الشعراء : 218 ، 219 ) . قیل معناه : إنه کان ینقل روحه من ساجد إلى ساجد وبهذا التقدیر : فالآیة دالة على أن جمیع آباء محمد علیه السلام کانوا مسلمین .

 

به درستی که پدران انبیا ، کافر نبوده اند . و دلیل های بسیاری بر این مطلب ، دلالت می کند :

 

یکی از آن ها کلام خداوند است که :" کسی که تو را در هنگام ایستادن می بیند ؛ و گردش تو را در بین سجده کنندگان" ؛ گفته شده است که معنی این آیه  آن است که روح رسول خدا از سجده کننده ای به سجده کننده ای منتقل می گردید . و با این فرض ، تمامی اجداد رسول خدا علیه السلام مسلمان بوده اند .

 

و در ادامه می‌گوید :

 

ومما یدل أیضا على أن أحدا من آباء محمد علیه السلام ما کان من المشرکین قوله علیه السلام : " لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرین إلى أرحام الطاهرات " وقال تعالى : * ( إنما المشرکون نجس ) * ( التوبة : 28 ) وذلک یوجب أن یقال : إن أحدا من أجداده ما کان من المشرکین .

 

تفسیر الرازی - الرازی - ج 13 - ص 39 .

 

و نیز از دلیل هایی که دلالت می کند یکی از پدران رسول خدا مشرک نبوده است ، کلام خود ایشان است که فرمودند : دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل می شدم ؛ و خداوند فرموده است که " مشرکین نجس هستند ) و این دلیل ، لازم می کند که چنین گفت : که یکی از اجداد رسول خدا مشرک نبوده است .

 

و آلوسی نیز در این باره می‌گوید :

 

قال الآلوسی: أنّه لیس فى آباء النبی صلى اللّه علیه وسلّم کافر أصلا لقوله (ع) «لم أزل انقل من اصلاب الطاهرین الى ارحام الطاهرات». والمشرکون نجس، وتخصیص الطهارة بالطهارة من السفاح لا دلیل له یعول علیه والعبرة لعموم اللفظ لا لخصوص السبب. وقد ألّفوا فی هذا المطلب الرسائل واستدلّوا له بما استدلوا والقول بأنّ ذلک قول الشیعة کما ادعاه الإمام الرازی  ناشیء من قلّة التتبع .

 

تفسیر الآلوسی ، ج7 ،‌ ص195.

 

آلوسی گفته است : در بین پدران رسول خدا کافر نبوده است ؛ زیرا خود ایشان فرموده اند : دائماً از صلب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل می شدم ؛ و مشرکین نیز نجس می باشند ؛ و اینکه بگوییم مقصود از اصلاب پاک و ارحام پاک ، پاک از زنا است ، این دلیلی ندارد که بر آن تکیه شود . و آنچه مورد توجه است عام بودن لفظ است ( که فرموده اند اصلاب پاک ) نه جهتی خاص ؛ و در این زمینه مقالات نوشته اند و به دلایل بسیاری استدلال کرده اند و اینکه ما این نظر را تنها نظر شیعه بدانیم – همانطور که فخر رازی ادعا کرده است - ناشی از کمی جستجو است .

 

از این‌ها که بگذریم ،‌ صالحی شامی در سبل الهدی والرشاد می‌نویسد :

 

وسئل القاضی أبو بکر بن العربی أحد الأئمة المالکیة رحمه الله تعالى عن رجل قال : إن أبا النبی صلى الله علیه وسلم فی النار . فأجاب : بأن من قال ذلک فهو ملعون لقوله تعالى : ( إن الذین یؤذون الله ورسوله لعنهم الله فی الدنیا والآخرة ) قال ولا أذى أعظم من أن یقال عن أبیه : إنه فی النار .

 

سبل الهدى والرشاد - الصالحی الشامی - ج 1 - ص 260 .

 

و از قاضی ابو بکر بن عربی یکی از ائمه مالکیه در مورد شخصی سوال شد که می گوید : پدر رسول خدا صلی الله علیه وسلم در آتش است ؛ پس پاسخ داد ، هر کس چنین گوید ملعون است ؛ زیرا خداوند فرموده است که : بدرستیکه کسانیکه خدا و رسولش را آزار می دهند خداوند ایشان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است ؛ و اذیتی از این بزرگتر نیست که در مورد پدر ایشان بگوییم که در آتش است !!!

 

و این روایت ملعون بودن و کفر کسانی را ثابت می‌کند که اعتقاد دارند ، پدران پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم کافر بوده‌اند .

 


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

اهانات ابن تیمیه به آل رسول (ع) شنبه 86 اسفند 25  1:48 صبح

اهانت های ابن تیمیه به خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم

 

یکی از خصلت‌های بارز ابن تیمیه ، مخالفت و دشمنی علنی با اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و به ویژه با امیر المؤمنین علیه السلام است . وی در موارد بسیاری به امیر المؤمنین ، حضرت زهرا و سایر اهل بیت جسارت کرده است که بنده به چند مورد اشاره می‌کنم ؛ البته قبل از ورود به بحث‌ ، باید معنا و حکم « ناصبی » را از دیدگاه اهل سنت روشن کرد تا معلوم شود که آیا می‌توان به ابن تیمیه ناصبی گفت یا خیر .

 

زبیدی در تاج العروس می‌نویسد :

 

النواصب ، والناصبیة ، وأهل النصب : وهم المتدینون ببغضة سیدنا أمیر المؤمنین ویعسوب المسلمین أبی الحسن علی بن أبی طالب ، رضی الله تعالى عنه وکرم وجهه ؛ لأنهم نصبوا له ، أی : عادوه .

 

تاج العروس ،‌ ج2 ،‌ ص436 ، ماده «نصب» .

 

نواصب و ناصبیة و اهل نصب : ایشان کسانی هستند که دین خود را بر دشمنی سرور ما امیر مومنان و پادشاه مسلمانان ابو الحسن علی بن ابی طالب رضی الله عنه وکرم الله وجهه است ؛ زیرا ایشان نسبت به وی نصب دارند ؛ یعنی با وی دشمنی دارند .

 

و ابن حجر عسقلانی می‌نویسد :

 

والنصب، بغض علی وتقدیم غیره علیه .

 

مقدمة فتح الباری ، ص460 .

 

نصب بغض علی است و مقدم کردن غیر او( معاویه) بر او .

 

و حسن بن فرحان مالکی ، از علمای عربستان می‌نویسد :

 

النصب فهو کل انحراف عن على واهل البیت سواء بلعنه أو تفسیقه ، کما کان یفعل بعض بنى أمیة أو بالتقلیل من فضائله کما یفعل محبّوهم أو تضعیف الأحادیث الصحیحة فی فضله أو عدم تصویبه فی حروبه أو التشکیک فى شرعیّة خلافته وبیعته أو المبالغة فى مدح خصومه ، فهذا وأمثاله هو النصب .

 

نحو إنقاذ التاریخ الإسلامی ، ص 298، الناشر مؤسسة الیمامة الصحفیّة ، الاردن ، ط . 1418 هجریة .

 

نصب عبارت از هرگونه انحرافی از علی و اهل بیت است ؛ و فرقی ندارد با لعن کردن ایشان باشد یا با فاسق دانستن ایشان - همان کاری که عده ای از بنی امیه انجام می دادند – و یا با کوچک کردن فضائل ایشان – همان کاری که دوست داران ایشان (بنی امیه) انجام می دهند – یا تضعیف کردن روایات صحیح که در مدح آنان وارد شده  و یا اعتقاد این که علی در جنگ ها (جنگ جمل، صفین و نهروان) اشتباه کرده است  یا شک کردن در مشروعیت خلافت امیر مومنان و بیعت با آن حضرت  و یا مبالغه کردن در مدح دشمنان ایشان ، پس این موارد و مشابه آنها ، نصب محسوب می شود.

 

و در باره حکم ناصبی نیز ابن حبان از علمای بزرگ اهل سنت نوشته است :

 

أن رسول  الله (صلى الله علیه وآله وسلم) قال : والذی نفسی بیده لا یبغضنا أهل البیت رجل إلا أدخله الله النار .

 

صحیح ابن حبان‌، ج15 ص435 .

 

رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : قسم به کسی که جانم در دست اوست ، هیچ کس ما اهل بیت را  دشمن نمی دارد ، مگر اینکه خداوند او را در آتش وارد می کند .

 

حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت می‌نویسد :

 

هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه .

 

المستدرک: ج3 ص162، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ط1 سنة 1990، دار الکتب العلمیة – بیروت .

 

این روایت طبق شرائط مسلم ( برای صحت حدیث) صحیح است ولی ایشان ( بخاری و مسلم ) آن را ( در کتابهای خود) نیاورده اند .

 

و البانی از علمای معاصر وهابی نیز این روایت را در سلسله احادیث صحیحه آورده است .

 

السلسلة ، ج5 ص643، مکتبة المعارف – الریاض .

 

و نیز روایات بسیاری وجود دارد که دلالت می‌کند ، کسی که بغض اهل بیت پیامبر را در دل داشته باشد ، قطعاً در حلال زاده بودن او باید شک کرد . از جمله حافظ حموینی در کتاب فرائد السمطین می‌نویسد :

 

عن زید بن یثیع قال سمعت  أبا بکر الصدیق یقول: قال: رأیت رسول اللّه (ص) خیّم خیمة وهو متکئ على قوس عربیّة، وفی الخیمة علی وفاطمة والحسن والحسین فقال: «معشر المسلمین أنا سلم لمن سالم هل الخیمة، حرب لمن حاربهم، ولی لمن والاهم، لا یحبّهم إلاّ سعید الجد طیب المولد، ولا یبغضهم إلاّ شقی الجد ردیء المولد»، فقال رجل یازید أ أنت سمعت منه؟ قال: أی وربّ الکعبة.

 

فرائد السمطین ، ج2 ، ص40 ، ح 373 و المناقب ، الخوارزمی ، ص 297 ، ح 291 (211) و جواهر المطالب ، محمد بن الدمشقی الشافعی ، ج1 ، ص174 .

 

زید بن یثیع می‌گوید از ابو بکر ، شنیدم که می گفت : در یکى از  روزها ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سراپرده‏اى برپا کرده بود و خود به کمان عربى تکیه زده و على و فاطمه و حسنین علیهم السّلام در زیر خیمه قرار داشتند ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به مسلمانان فرمود : اى گروه مسلمانان ! من سازگارى دارم با کسى که با این سراپرده نشینان من سازگارى دارد . و نبرد مى‏کنم با هر کسى که با ایشان نبرد کند . و دوست مى‏دارم هر کسى را که آنان را دوست بدارد ؛ دوست نمى‏دارد اینان‏ را مگر آن کسى که نیاى او از نیکبختى برخوردار و نطفه‏اش از آلودگى پاک باشد و دشمن نمى‏دارد اینان را مگر آن کسى که نیاى او دچار بدبختى گردیده و نطفه‏اش ناپاک و آلوده به پلیدى است‏ .

 

و نیز ابن مردویه می‌نویسد :

 

عن عبد الله بن أحمد بن حنبل ، عن أحمد ، قال : سمعت الشافعی یقول : سمعت مالک بن أنس یقول : قال أنس بن مالک : ما کنا نعرف الرجل لغیر أبیه إلا ببغض علی ابن أبی طالب .

 

مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 76 .

 

عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل کرده ست که گفت : از شافعی شنیدیم که می‌گفت : از مالک بن أنس شنیدم که می‌گفت : أنس بن مالک گفت : ما هیچ فردی را به غیر پدرش ملحق نمی‌کردیم ، مگر این که بغض علی بن أبی طالب علیه السلام را در دل داشت .

 

یعنی معیار و میزان در حلال زاده بودن و یا حرام زاده بودن ، حب و بغض علی بن أبی طالب علیه السلام است . هر کسی علی را دوست دارد ، قطعاً حلال زاده است و کسی که با علی دشمنی می‌کند و کینه او را در دل دارد ، قطعاً حرام زاده است . روایات در این باره در منابع اهل سنت از ده‌ها مورد نیز می‌گذرد ؛ اما فقط به همین دو روایت اکتفا می‌کنیم .

 

با توجه به نکات یاد شده اینک می پردازیم به برخی از سخنان ابن تیمیه در رابطه با پیامبر گرامی (ص) و حضرت امیر و اهل بیت علیهم السلام.

 

 

 


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خنده دار ترین فتوای وهابی ها شنبه 86 اسفند 25  1:42 صبح
هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای خنده داری نیز صادر می فرمایند! که خواندن آنها خالی از لطف نیست...

ـ پوشیدن کمربند ایمنی حرام است!  زیرا مانع قضا و قدر می شود!!!

ـ شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.

ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.

سوال: ...جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.

جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:

اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!

دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و ...، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج  شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای...

سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست...

چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.

پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.

ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.

هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.

هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک  یا سه  نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.

نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!

دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و... وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.

یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!

دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.

چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و ... است.

 اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد... من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم...).

در پایان امیدوارم که این پیام  برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد. اللّهم آمین.

به قلم: عبد الله النجدی

ریاض-ربیع الاول1423هـ

 

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تحریم اهداء گل ـ هیئت علمای ارشد

بسم الله وحده و الصّلاة علی خیر خلقه محمد صلّی الله علیه و سلّم،

و بعد: فتوای کمیته دائم علمای ارشد کشور توحید (که خدا ایشان را یاری نموده و عزّت داده و دشمنانشان را ذلیل گردانده است).

این فتوا در تحریم این گلهای خبیث به دلیل بوهای تحریک آمیزی که دارند و به سبب اینکه این کار تقلید از غرب ملعون و مسخ هویّت اسلامی ناب شمرده می شود، است. از خدا می خواهیم که امّت اسلام را از این فتوا بهره مند سازد و حجت را بر آنها تمام کند، والله المستعان!

 

متن فتوا:

شماره فتوا:21409

تاریخ:21/3/1421

الحمد لله و الصلاة و السلام علی من لا نبیّ بعده.

و بعد، کمیته دائم پژوهشها و فتواهای علمی از سؤال مستفتی محمد عبد الرحمن العمر از حضر ت مفتی کلّ آگاه شد که از سوی دبیرکلّ هیئت علمای ارشد با شماره 1330 و در تاریخ 21/3/1420 به این کمیته ارائه شده است.

 

متن سؤال:

در بعضی از بیمارستانها، اماکنی برای فروش گل وجود دارد، و ما عیادت کنندگانی را می بینیم که دسته های گل را به بیماران تقدیم می کنند، این کار چه حکمی دارد؟

در طول قرون متمادی اهداء گل (طبیعی یا مصنوعی) هیچگاه جزء سنّت عیادت از بیماران نبوده و این عادتی است که از بلاد کفر وارد شده و عدّه ای که ایمان ضعیفی داشته اند، از آنها تأثیر گرفته و این عادت را انتقال  داده اند. حقیقت این است که بردن گل نفعی برای بیمار ندارد، بلکه تشبّه و تقلید محض از کفّار محسوب می شود و نه هیچ چیز دیگر، و فقط خرج کردن پول در غیر راه درست است که این اعتقاد فاسد را به دنبال دارد که این گلها باعث شفا می شود! بر این اساس نباید از گل در مورد مذکور استفاده کرد، نه به صورت فروش و نه خرید و نه اهدا...  

"این سخنان در حالی از طرف کارخانه های فتوا سازی وهابیت صادر میشود که امیران آنان با امضای قرار دادهای میلیاردی و اهدای کمکهای بلاعوض به همان بلادهای کفر ، نوکری خویش را به شکلی متفاوت به اثبات می رسانند..."

ترجمه: سایت سلام شیعه

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=24

لینک این مطلب


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وجوه مشترک وهابیت با خوارج یکشنبه 86 اسفند 19  9:44 عصر

وجوه مشترک و مشابهت هاى رفتارى وهابیان با خوارج عبارت است از:

1. وهابیان انسان ها را مى کشند و آبادانى را از بین مى برند و مسلمانان را از دم تیغ برّان مى گذرانند ـ به این دلیل و بهانه که آنها از میّت طلب شفاعت مى کنند و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و صالحان توسل مى جویند ـ در این صورت همان افکار خشک و بسته خوارج در فهم اسلام، به ذهن تداعى مى کند.

2. وهابیت حکم به شرک کسانى مى کند که با عقاید آنها مخالف اند و به ایشان خطاب مى کنند «یا مشرک» و «یا کافر» با این برخورد افکار خوارج در مواجهه با مسلمین به ذهن مى آید، آنان به خیال خود احتیاط پیشه کرده و یک دانه خرما را به احتمال آنکه صاحب آن راضى نیست، نمى خورند و یا از کشتن خوک ولگرد، به احتمال اینکه مال یک فرد کتابى که در ذمه اسلام است، خوددارى مى کنند! این در حالى است که با تمام خودبینى و گستاخى، صحابى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را که روزه دار و در گردنش قرآن بود به شهادت رساندند

 (( این شخص عبدالله بن خباب یکى از اصحاب رسول مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) است خوارج او را ـ در حالى که روزه ماه رمضان داشت و قرآن در گردنش بود ـ به شهادت رساندند و همسر حامله وى را با دریدن شکم شهید کردند. زیرا آن دو از على(علیه السلام)تبرّى نجستند. خوارج با بى شرمى تمام به او گفتند: همان قرآنى که در گردن تو است به ما امر مى کند که تو را بکشیم و وى را در حاشیه نهر کشتند و خونش در نهر جارى گشت. از جمله کارهاى خوارج این بود که زنان مسلمان را اسیر مى گرفتند و آنها را در میان خودشان خرید و فروش مى کردند. زمانى زن زیبایى را به اسارت گرفتند و او را براى فروش به مزایده گذاشتند و بهاى را آن قدر بالا بردند که در نتیجه از میان آنها کسى بلند شد و زن اسیر شده را به قتل رساند و گفت او کافر است. نزدیک بود میان مسلمانان فتنه به پا کند، پس باید کشته شود، کشف الارتیاب، ص 97. ))
و با ریختن خونش به خدا تقرب جستند! و مسلمانان را مى بینى که به خاطر ترس از خشمشان و براى حفظ جانشان، تظاهر مى کنند که اهل کتاب بوده و اظهار نمى کنند که مسلمان هستند!

(( گروهى از مسلمانان با خوارج برخورد کردند، خوارج از آنها پرسیدند شما کى هستید؟ در میان این گروه فرد دانایى، به بقیه   گفت: بگذارید من جواب دهم. گفت ما گروهى از اهل کتاب هستیم و به شما پناه آورده ایم تا کلام خدا را بشنویم و سپس در جایى که زندگى مى کنیم تبلیغ نماییم. خوارج گفتند: شما در ذمه پیامبرتان هستید. بعد این گروه چیزى از قرآن از خوارج شنیدند و کسانى را همراه آنها فرستادند تا آنها را به محل زندگى شان برساند، السیرة الحلبیّه، ج 3، ص 140. ))

هر کس که امام على بن ابیطالب(علیه السلام) را ستایش مى کرد و جز خیر درباره او چیزى نمى گفت، خونش را مى ریختند.

وهابیت نیز آیه کریمه ( و اَنَّ المساجدلله فلاتدعوا مع الله احداً )

(( سوره جنّ، آیه 18. ))

 یعنى همانا مساجد از آن خدا است، پس هیچ کس را با خدا نخوانید، بر کسى تطبیق مى دهند که به قبر نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)یا به قبر صحابى جلیل، یا یکى از صالحان متوسل مى شود. خوارج نیز آیاتى را که درباره کافران و مشرکان نازل شده بود، بر مسلمین و مؤمنان حمل مى کردند

 (( بخارى،ج4، ص194. ))!

 ابن عمر در این باره مى گوید: خوارج به آیاتى مراجعه مى کردند که در مورد کافران بود، سپس آن را بر مؤمنان تطبیق مى دارند، ابن عباس هم مى گوید: مثل خوارج نباشید چرا که آیات قرآن را بر اهل قبله تطبیق مى کردند در حالى که آنها درباره اهل کتاب و مشرکان نازل شده بود ولى اینان به مفاد آیات جاهل بودند

 (( کشف الارتیاب، ص 124. )).

در نتیجه این برداشت جاهلانه، خون ها مى ریختند و اموال مسلمین راتاراج مى کردند. وهابیان کسى که مخالف عقایدشان باشد، حکم به شرک او مى کنند و مال و خون او را مباح مى شمارند. اینان دارالاسلام را دارالحرب و خودشان را دار الایمان مى دانند که باید به شهر آنها هجرت شود. در صورتى که از ضروریات دین این است که هر کس شهادتین بر زبانش جارى کند، خونش محفوظ است و در جرگه مسلمین قرار مى گیرد. در سود و زیان مسلمین شریک است. و نیازى نیست که انسان خود را به سختى افکند و قلب شخصى را بشکافد تا معلوم گردد ایمان در قلبش رسوخ کرده و یا اینکه اسلامش زبانى بوده است!! شاید این امر براى وهابیت از ضروریات نیست چرا که همیشه در صدد تکفیر کسانى اند که به عقایدشان ملتزم نیستند و گویا این آیه شریفه را فراموش کرده اند که: ( و لا تقولوا لمن القى الیکم السلام لست مؤمناً )

(( نساء (4)، آیه 94. به کسى که اظهار اسلام مى کند نگوئید مسلمان نیستى. ))

و یا این روایت را نشنیده اند: که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سپاهى را به فرماندهى اسامه به سوى قبیله بنى ضمره فرستاد. آنان در راه با مردى به نام مرداس بن نهیک برخورد کردند که همراهش گوسفندان و شتر سرخ مویى بود. وقتى مرداس آنها را دید، به غارى پناهنده شد و اسامه هم دنبالش رفت. وقتى مرداس به کوه رسید، گوسفندان خود را آنجا گذاشت و بعد به طرف سپاه اسامه رفت و گفت: « السلام علیکم اشهدان لااله الاّالله و انّ محمداً رسول الله ». اما اسامه توجهى به او نکرد و به خاطر گوسفندان و شترش وى را کشت. وقتى جریان را براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتند، آن حضرت به اسامه فرمود: چگونه کسى را که « لااله الااله» مى گوید، مى کشى؟ اسامه گفت: یا رسول الله، « لااله الااله» را گفت تا در امان باشد! پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: آیا تو قلبش را شکافتى و درون آن را نگاه کردى

(( الدرالمنثور، ج 2، ص 357، مجمع البیان، ج 3، ص149. ))؟

خداوند، حادثه را براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)بیان نمود و به پیامبر خبر داد که اسامه آن شخص را به جهت شتر و گوسفندانش کشته است.

خوارج

 (( مسند احمد، ج2، ص18، الجامع الصحیح، ج 4، ص481. ))

 از دین خارج شدند، همانند خروج تیر از کمان ـ و یا خوارج در دین عمیق

 (( مرحوم امین در صفحه 101 کشف الارتیاب مى گوید: «فأن المراد بالتعمق فیه ـ و اله العالم ـ التشدد فیه و تکلف ما لم یکلف الله به وَ نحوذلک» سخت گرفتن در دین و به مشقت انداختن خود در حالى که خداوند تعالى چنین مشقتى را بر آنها تحمیل نکرده.... ))

 شدند تا اینکه از آن خارج شدند مثل خروج تیر از کمان

(( مسند احمد، ج 2، ص 18، الجامع الصحیح، ج4، ص481 )).

 ما بیم آن داریم که قول نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)هنگامى که از او درباره سرزمین نجد (( چون سخن از این روایت شد، سزاوار است که در این زمینه مطالبى براى خوانندگان بیان شود:

در ابتدا گفتنى است که تمام احادیث نقل شده از منابع اهل سنت، بر طبق متن اصلى بیان مى شود تا اصل  امانت حفظ شود:

احمد حنبل در مسند خودش از ابن عمر نقل مى کند: «ان النبى(صلى الله علیه وآله)قال اللهم بارک لنا فى شامنا، اللهم بارک لنا فى یمننا قالوا و فى نجدنا قال اللهم بارک لنا فى شامنا اللهم بارک لنا فى یمننا قالوا و فى نجدنا قال هنالک الزلازل و الفتن منها او قال بها یطلع قرن الشیطان و نیز بخارى در کتاب الفتن از ابن عمر نقل مى کند: ذکرالنبى ـ (صلى الله علیه وآله) ـ اللهم بارک لنا فى شامنا اللهم بارک لنا فى یمننا قالوا یا رسول الله و فى نجدنا فاظنه قال فى الثالثة هنا لک الزلازل و الفتن و بها یطلع قرن الشیطان». و همین روایت را ترمذى در مناقب نقل کرده و مسلم در صحیح خود از قول پیامبر بیان کرده است: «وَ هُوَ (نبى(صلى الله علیه وآله)) مستقبل المشرق یقول رأس الکفر من هاهنا من حیث یطلع قرن الشیطان». بخارى نیز در کتاب الفتن ازابن عمر نقل مى کند: «انه (ص) قام الى جنب المنبر فقال الفتنة هاهنا، الفتنة هاهنا من حیث یطلع قرن الشیطان قرن الشمس». بخارى نیز از ابن عمر نقل مى کند: که پیامبر(صلى الله علیه وآله)در حالى که روبه روى مشرق بود فرمود: «الا انّ الفتنة ها هنا من حیث یطلع قرن الشیطان». مالک در موطأ از ابن عمر نقل مى کند: «رایت رسول اله(صلى الله علیه وآله)یشیر الى المشرق و یقولها ان الفتنه ها هنا ان الفتنه من حیث یطلع قرن الشیطان». مسلم در صحیح خودش از قول پیامبر اسلام نقل مى کند: «رأس الکفر نحوالمشرق». و در یک روایت دیگر آمده است: «الایمان و الکفر قبل المشرق» و «غلظ القلوب و الجفاء فى المشرق و الایمان فى اهل الحجاز». در دو خبر اول مى گوید: طلوع قرن الشیطان از نجد است، بقیه اخبارى که در آن مشرق آمده تفسیر مى کند. که مراد از مشرق همان سرزمین نجد است. چون نجد در شرق مدینه قرار دارد. و برخى از وهابیان به دست و پا افتادند (و مثل آن خبرى که پیامبر به عایشه داد که تو در سرزمین حوأب مى رسى و دیگران حوأب را به جاى دیگرى زدند) حمل بر جاى دیگر کردند و گفتند: مراد از نجد عراق است و بالاتر از حجاز قرار دارد، چون نجد در لغت: الشرف من الارض معنا شده است. این سخن وهابیان مثل دست و پا زدن غریق است، چون نجد اگر مطلق آورده شود و قیدى همراه آن نباشد، منظور از آن از گذشته تا کنون، سرزمین وهابیت است و اهل آن سرزمین را نجدیون و سلطان آنها را سلطان نجد و سلطنت آنها را سلطنت نجدیّه مى خوانند. و از طرفى اهل لغت خلاف نظر آنها را بیان مى کنند، همچنان که قاموس مى گوید: «النجد ما اشرف من الارض... اسفله العراق و الشام و اوّله من جهة الحجاز ذات عرق». چون وهابیت در معناى نجد به همین جمله «الشرف من الارض» اکتفاء کرده، صحاح گوید: «نجد من بلادالعرب و هو الغور والغور تهامة و کل ما ارتفع عن تهامه الى ارض العراق فهو نجد». مصباح گوید: «نجد بلاد معروفة من دیار العرب ممایلى العراق و لیست من الحجاز و ان کانت من جزیرة العرب...» همه اینها دلالت روشن دارد که عراق غیر از نجد است چنان که حجاز و یمن و شام غیر از نجد هستند. این مطلب از روایت هم فهمیده مى شود. ابیوردى الاموى در شعر خود: (فانک ان اعرقت والقلب منجد + ندمت و لم تشمم عراراً و لا زنداً) عراق را مقابل نجد قرار داده که فهمیده مى شود عراق غیر از نجد است. از جمله کسانى که این احادیث را درباره وهابیت دانست شیخ سلیمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب است: وى گوید: «و ممّا یدل على بطلان مذهبکم ما فى الصحیحین رأس الکفر نحوالمشرق...». در آخر سخنانش مى گوید: «اشهد ان رسول الله (صلى الله علیه وآله) لَصادق لقد أدّى الامانة و بلّغ الرسالة». «کشف الارتیاب ص 100 ـ 102». )) پرسیدند، فرمودند: « زلزله آنجا و فتنه ها از آنجااست »

 (( مسند احمد، ج 2، ص 81. ))

 ویا «در آنجا امت شیطان طلوع مى کند» ناظر به همین جریانى باشد که در نجد رخ داد و کسانى نیز از او پیروى کردند. معناى «قرن» بر اساس نوشته،
قاموس

(( قاموس اللغة، ج3، ص382 ماده قرن. ))!

 امت و تابعین رأى او است و یا قوم که تسلط یافتند. از خداوند عزوجل خواهانیم که مسلمین را متحد بگرداند و عزم و اراده آنها را علیه دشمنان قوى نماید و قلوبشان را به هدایت اسلام نورانى گرداند و روزى فهم و بصیرت به آنها عنایت فرماید: همچنین امیدواریم این فرقه، همت خودشان را روى گفت گوى صحیح علمى ـ متّکى بر فهمیدن و فهماندن ـ بگذارند تا شاید خداوند عزّوجل پرده جهل و تعصب را از اذهان آنها برطرف کند چرا که توفیق دهنده فقط او است.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

دانلود مصاحبه با عصام عماد پنج شنبه 86 اسفند 16  6:15 عصر

Imageدکتر عصام العماد یمنی‌الاصل است و تحصیلات خود را در دانشگاه‌های عربستان گذرانده و روزی خود یکی از پیروان سرسخت وهابیت بوده است. او پس از مدتی با مذهب شیعه اثنا عشری آشنا شد و به این مکتب گروید و امروز به عنوان یک شیعه‌شناس در ایران به تدریس و تالیف مشغول است.

دانلود در ادامه مطلب

 

 

دانلود فایل صوتی  (4 مگابایت)

مشاهده فیلم مصاحبه


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

کشتار شیعیان (عکس) جمعه 86 اسفند 10  12:28 عصر

منطقه ای موسوم به  مثلث مرگ ( جنوب بغداد در شهرهای لطیفیه و محمدیه و یوسفیه )

در این مکان صدها نفر را به جرم شیعه سر بریده اند



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

دانلود کتاب ضد وهابیت دوشنبه 86 اسفند 6  1:37 عصر

دانلود وهابیت بر سر دو راهی

نوشته آیت الله مکارم شیرازی


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

چرا ابن تیمیه موفق نشد ؟؟؟ دوشنبه 86 اسفند 6  1:34 عصر

دلایل ناکامى ابن تیمیّه

آگاهان مى دانند امام مذهب وهّابى ـ به اعتراف خودش ـ بر سر سفره «ابن تیمیّه» نشسته بود. ابن تیمیّه نیز درباره شرک، توحید، شفاعت و مانند آن همین افکار را داشت ولى چه شد که او نتوانست در دمشق (مرکز ظهور و فعّالیّتش) این سفره را براى عموم بگستراند و این خطر از شامات دفع شد، امّا شاگردش «محمّد بن عبدالوهاب» موفّق شد، راستى چرا؟

[ 76 ]

نخست مناسب است اشاره کوتاهى به تاریخ زندگى ابن تیمیّه داشته باشیم.

«احمد بن عبدالحلیم بن تیمیّه حنبلى» متولّد سال 661 و متوفاى سال 728 هجرى قمرى است. در شهر «حران» (شهرى است در شام) متولّد شد و به سبب جور تاتار، در کودکى همراه با خانواده اش «حران» را به سمت «دمشق» ترک کرد.

او که حنبلى مسلک بود درصدد ترویج مذهب حنابله برآمد و مانند حنابله علم کلام را مردود دانست و متکلّمان را اهل بدعت شمرد! در مسأله صفات خدا مانند حنابله الفاظ صفات پروردگار را که در نصوص آمده بدون هرگونه تفسیر پذیرفت و به طور کلّى هرگونه «عقل گرایى» را محکوم کرد. او علاوه بر حمایت از روش و عقاید اهل حدیث، عقاید جدیدى را نیز اضافه کرد که قبل از او سابقه نداشت.

براى مثال او سفر کردن به قصد زیارت قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تبرّک جستن به قبر او و توسّل به اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) را شرک دانست! و فضایل اهل بیت(علیهم السلام) را که در صحاح اهل سنّت و حتّى در مسند امامش «احمد بن حنبل» وجود داشت، انکار کرد و تلاش مى کرد تا مانند بنى امیّه، شأن و مقام امام على(علیه السلام)و فرزندانش را پایین آورد.

امّا دعوت ابن تیمیّه از سوى علماى اهل سنّت مورد پذیرش قرار نگرفت و جز برخى از شاگردانش همچون «ابن القیم»، دیگر بزرگان اهل سنّت با او مخالفت کردند و کتاب هاى متعدّدى در ردّ او و

[ 77 ]

بدعت هایش نگاشتند. از جمله «ذهبى» از علماى هم عصر او نامه اى به او نوشت و او را مورد نکوهش قرار داد، و تسلیم در برابر احادیث صحیح را از او خواستار شد.

«ذهبى» خطاب به او مى نویسد: «حال که در دهه هفتاد از عمر خود هستى، و رحلت از این عالم نزدیک است آیا وقت آن نرسیده است که توبه و انابه کنى؟»

در مصر نیز قاضى القضات فرقه هاى چهارگانه اهل سنّت آراى ابن تیمیّه را غلط و بدعت اعلام کرد.

ولى در قرن دوازدهم، محمّد بن عبدالوهاب ظهور کرد و از افکار ابن تیمیّه حمایت نمود و از میان عقاید او بیش از همه بر همان عقاید جدیدش تأکید کرد.

علاوه بر عقاید فوق، ابن تیمیّه داراى عقاید خاصّ دیگرى نیز بود. او در سال 698 آشکارا در بحث هاى داغ اعتقادى داخل مى شد و با مخالفین خودش به مناظره مى پرداخت، از جمله عقاید و رفتار او مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1ـ حدود شرعیّه را خودش اقامه مى کرد.

2ـ موى سر کودکان را از ته مى تراشید!

3ـ با کسانى که مخالف عقیده او بودند آماده پیکار بود.

4ـ از ارائه دادن نذور، مردم را نهى مى کرد.

5ـ به امکان رؤیت حسّى خداوند اعتقاد داشت!!

[ 78 ]

6ـ در مورد خوارج عقیده داشت که : «الخَوارِجُ مَعَ مُرُوقِهِمْ مِنَ الدِّینِ فَهُمْ أصْدَقُ النّاسِ ; با این که خوارج از دین خارج شدند راستگوترین مردم بودند !».

از کارهاى مثبت او این بود که در سال 702 بر ضدّ مغول اقدامات خوبى از خود ارائه داد.

علاّمه امینى بعد از آن که کلام ابن تیمیّه را در ردّ «حدیث آغاز دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)» (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاَْقْرَبِینَ...) نقل مى کند که او سند حدیث مزبور را صحیح نمى داند، مى گوید: «از او این سخن عجیب نیست زیرا او فرد متعصّبى است که بر انکار ضروریّات و تکفیر مسلمین و به خصوص انکار آن چه مربوط به فضایل اهل بیت(علیهم السلام)است اصرار دارد»(1) و در جاى دیگر مى افزاید: «لذلک عاد غرضاً لنبال الجرح من فطاحل علماء اهل السنّة منذ ظهرت مخاریقه و إلى هذا الیوم و حسبک قول الشوکانى فى البدر الطالع ج 2 ص 260 : صرّح محمّد البخارى الحنفى المتوفّى 841 بتبدیعه ثمّ تکفیره ثمّ صار یصرح فى مجلسه : انّ من أطلق القول على ابن تیمیة: انّه شیخ الاسلام، فهو بهذا الاطلاق کافر ; به همین دلیل او همواره هدف تیرهاى انتقاد از سوى علماى بزرگ اهل سنّت واقع شد، از جمله «شوکانى» از محمّد بخارى حنفى نقل مى کند که او را تکفیر کرده و گفته است : هر کس ابن تیمیّه را شیخ الاسلام بخواند، کافر است!».(2)



1. الغدیر، جلد 2، صفحه 280 .

2 . همان مدرک، جلد 1، صفحه 247، (پاورقى).

[ 79 ]

از مدافعان سرسخت ابن تیمیّه مى توان از «ابن کثیر» مؤلّف کتاب «البدایة و النهایة» (متوفّاى 744) را نام برد که در سراسر کتاب خود به هر مناسبتى از ابن تیمیّه دفاع کرده و او را ستوده است.

از علماى معاصر ابن تیمیّه که از او دفاع کرده و به سبب این کار مورد نفرت جامعه خود قرار گرفت، محدّث مشهور «ابوالحجّاج مزى» صاحب کتاب «تهذیب الکمال» است که در سال 742 درگذشته است.

دیگر از شاگردان ابن تیمیّه، «احمد بن محمّد مرى لبلى» حنبلى است که به گفته ابن حجر نخست مخالف ابن تیمیّه بود ولى پس از ملاقات با او از دوستان و شاگردان او گردید و مصنّفات او را نوشت و در طرفدارى از او پافشارى کرد و در ردّ مسأله سفر براى زیارت از او دفاع کرد، سرانجام «اخنایى» قاضى مالکى او را احضار کرد و آنقدر زد تا بدنش خونین شد و سپس دستور داد او را وارونه سوار قاطر کردند و در شهر گرداندند، تا تحقیر شود.

بزرگ ترین شاگرد و مدافع سرسخت ابن تیمیّه بى شک «ابن القیم الجوزیة» است که در همه اقوال و عقاید تابع و حامى بى چون و چراى او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیّه را در زمان حیات و پس از مرگ او بر عهده داشت و بارها با وى به زندان رفت و به همین سبب او را تازیانه زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیّه در

قلعه دمشق زندانى کردند.(1)

* * *

اکنون به اصل موضوع باز مى گردیم که چرا «ابن تیمیّه» موفّق به گستردن سفره سلفى ها در شام نشد، ولى محمّد بن عبدالوهّاب، آن را در سرزمین نجد گسترد، و سپس دامنه آن را به تمام جزیره عربستان کشید و این اعتقادات را به نام خود به عنوان «آیین وهّابیّت» در تاریخ ثبت کرد؟

دلیل عمده آن دو چیز بود:

نخست این که دمشق و شام یکى از مراکز علوم اسلامى در آن زمان بود، و علماى برجسته و حوزه هاى علمیّه فراوانى داشت; آنها به صورت وسیع در برابر اشتباهات ابن تیمیّه به مقاومت برخاستند، و با این که طرفداران قابل ملاحظه اى پیدا کرده بود، نفوذ او را با دلایل منطقى درهم شکستند، در حالى که سرزمین نجد از این نظر در آن زمان بسیار فقیر بود، و شبهات سر سلسله این گروه با مقاومت چندانى رو به رو نشد و در میان عوام گسترش یافت. در طول تاریخ هر منطقه اى زیر پوشش علما و دانشمندان آگاه بوده است، از این آفات مصون مانده است.



1 . گردآورى از کتاب هاى سیر اعلام النبلاء، جلد 1، صفحه 37; الصحیح من السیرة، جلد 1، ص 245; الغدیر، جلد 2، صفحه 280 ; الذریعة، جلد 2، صفحه 283 آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى بخش 14، آیین وهّابیّت و فصل نامه مکتب اسلام، شماره 10.

[ 81 ]

دیگر این که در آن زمان در میان قبایل «نجد» بر سر حکومت منازعات شدیدى بود، محمّد بن عبدالوهّاب طبق تواریخ موجود از این موقعیّت استفاده کرد و با آل سعود پیمان بست که آنها از افکارش حمایت کنند، او هم پیروان خود را براى کشورگشایى در اختیار آنان قرار دهد، در حالى که در دمشق و شامات نه چنین شرایطى وجود داشت، و نه ابن تیمیّه به فکر چنین طرحى افتاد.

 

* * *


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت:دوچرخه مرکب شیطان دوشنبه 86 اسفند 6  1:34 عصر

تضادّى دیگر!

از تضادهاى عجیب این گروه این است که همان کسانى که یک

[ 75 ]

روز دوچرخه ها را «مرکب شیطان» مى شمردند و بدعت مى دانستند امروز سوار اتومبیل هاى آخرین سیستم آمریکایى و ژاپنى مى شوند و هیچ کس ایرادى بر آنها نمى گیرد.

و آنها که یک روز خط تلفن بسیار ساده «قصر شاه سعودى» را به «پادگان لشکرش» بدعت دانستند و سیم ها را پاره پاره کردند، امروز همه آنها حتّى افراد دست فروش کنار خیابان را مى بینیم که «جَوّال» (تلفن همراه) به دست دارند!

آیا این گردش 180 درجه اى دلیل بر قرار گرفتن این گونه افکار در سراشیبى سقوط نیست؟ و جالب این که حکومت آنها بى اعتنا به این افکار واپس گرا در مسیر صنعتى کردن کشور به پیش مى تازد، و غرق صنایع وابسته است.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

مخالفت با پیشرفت های علمی (مبارزه با وهابیت) دوشنبه 86 اسفند 6  1:33 عصر

جمود و مخالفت با هر پدیده نوین

 

بنیان گذار مذهب وهّابى با هرگونه بدعتى به مبارزه برخاست، چیزى که از نظر اصولى مورد انکار سایر فرق مسلمین نیز نبود، زیرا همگى بدعت ها را در دین به طور کلّى انکار مى کنند.(1)

ولى او در معنى بدعت مرتکب اشتباه بزرگى شده بود، و به همین جهت با هر چیز تازه اى به مبارزه برخاست.

اکنون ببینیم منظور از بدعت چیست؟ آیا هر مطلب تازه، هر ابداع جدید بدعت است؟ و باید با تمام مظاهر نوین تمدّن بشرى به مبارزه برخاست ـ آن گونه که پیروان نخستین وهّابیان از سخنان او برداشت کرده بودند ـ و به همین جهت حتّى دوچرخه را مرکب



1. در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم : «أهْلُ الْبِدَعِ شَرُّ الخَلْقِ وَ الخَلِیقَةِ; بدعت گزاران بدتر خلق خدا هستند» (کنزالعمّال، حدیث 10951) و در حدیثى از امام على(علیه السلام) آمده است که فرمود : «مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلاَّ تُرِکَ بِهَا سُنَّةٌ; هیچ بدعتى حادث نشد، مگر این که سنّتى با آن ترک شد، (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 9، صفحه 93) و احادیث در این زمینه در کتب فریقین بسیار است.

[ 70 ]

شیطان مى نامیدند و از آن اجتناب مى کردند!! و خط تلفنى را که کاخ پادشاه سعودى را به مرکز لشکر متّصل مى کرد، پاره پاره کردند!

دوربین هاى عکّاسى را تا چند سال قبل حرام مى شمردند و خرید و فروش آن در بازارهاى مکّه و مدینه تا چندى پیش ممنوع بود، و ملاّ عمر وهّابى رئیس طالبان نیز اجازه نداد هرگز عکسى از او بگیرند، و با تحصیل زنان و دختران حتّى در مدارس مخصوص به خود به مخالفت برخاستند و هم اکنون رانندگى زن را هر چند با حجاب کامل باشد حرام مى دانند، و گرفتن جشن میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و مانند آن را نیز بدعت و حرام مى شمرند! نه تنها جشن میلادى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)بر پا نمى کنند، بلکه تمام مسلمین سنّى و شیعه را که این کار عاقلانه و انسانى را انجام مى دهند، سرزنش مى کنند!

به یقین بدعت از دیدگاه فقیهان بزرگ و علماى اصول مفهوم دیگرى دارد.

«بدعت» تفسیر خاصّ خود را دارد وآن این است که انسان چیزى را که از دین نیست جزء دین قرار دهد، و به عنوان یک عمل دینى آن را انجام دهد و در تعریف بدعت گفته اند: «اَلْبِدْعَةُ إدْخالُ ما لَیْسَ مِنَ الدِّینِ فِى الدِّینِ».(1)



1. غنائم الأیّام، جلد 1، صفحه 277 .

در البحر الرائق (نوشته ابن نجیم مصرى) بدعت چنین تعریف شده است: «غلب استعمالها على ما هو (ایجاد) نقص فى الدّین او زیادة» و در کتاب فیض القدیر (نوشته مناوى) چنین آمده : «الحدث فى الدین بعد اکماله» و همه این تعاریف به یک معنى باز مى گردد.

[ 71 ]

به یقین هیچ کس استفاده از اختراعات جدید مانند دوچرخه، تلفن، دوربین عکّاسى و رایانه و... را به عنوان یک امر واجب یا مستحب دینى انجام نمى دهد، بلکه یک امر عرفى است، مانند انواع غذاها و لباس ها و ساختمان ها که بر اثر گذشت زمان تغییر مى یابد و شکل نوینى به خود مى گیرد.

به عبارت دیگر گونه اى از اعمالى که ما انجام مى دهیم اعمال عرفى است که ارتباط خاصّى با شرع ندارد، مانند مثال هایى که در بالا آمد: تنوّع در انواع لباس ها، مرکب ها، غذاها، آداب و رسوم و وسایل زندگى و منزل.

بدعت به معنى نوآورى مفید در این امور کار خوبى است و نشانه پیشرفت تمدّن بشر است، بنابراین نه دوچرخه مرکب شیطان است، نه دوربین عکّاسى چشم شیطان، نه انواع تلفن مایه تباهى و فساد دین است و نه مراسم جشن و شادمانى براى تولّد بزرگان دین که یک امر عرفى است گناه مى باشد، همان کارى که گاه به عنوان مراسم جشن تولّد براى فرد فرد خانواده ها انجام مى شود و گاه به طور دسته جمعى براى یک عالم بزرگ دینى یا از آن بالاتر براى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و بزرگان دین مراسم باشکوهى مى گیرند.

براى انجام این گونه امور هیچ دلیلى بر حرمت نداریم، جز سوء

[ 72 ]

تعبیر در مفهوم بدعت و عدم آشنایى به معنى فقهى آن و عدم شناخت امور عرفى از تکالیف شرعى.

کارى به گنبد و بارگاه براى قبور پیشوایان دین نداریم که آن موضوع بحث دیگرى است، بلکه سخن از قبرستان هاى معمولى است هنگامى که در عربستان به سراغ قبرستان مى رویم با زشت ترین و زننده ترین صحنه ها روبرو مى شویم، درست مانند یک بیابان بى آب و علف و سنگلاخ ناهموار و بى نظم، حتّى یک سنگ صاف روى هیچ قبرى نمى بینید!

در حالى که بناى ساده قبور یک امر عرفى در میان تمام ملّت ها و عقلاى جهان است، که سعى دارند قبور مردگان را به صورتى درآورند که احترام آنها حفظ شود، و هرگز تحقیر و توهین نشوند، در اطراف آن درخت و گل و گیاهى ترتیب مى دهند تا مایه آرامش بازماندگان آنها شود.

براى قبور شعرا و بزرگان علم و ادب ساختمان مناسبى در خور شأن آنها مى سازند، و براى هر کسى به تناسب حالش.

این یک کار انسانى و عرفى است، نه بدعت است و نه شرک و نه بت پرستى بلکه احترام و آداب انسانیّت است، در حالى که بدعت حرام افزودن چیزى بر دستورات دین است.

امروزه در همه جاى دنیا معمول است که به مناسبت یکصدمین سال، بزرگداشتى براى فلان شاعر یا مخترع مى گیرند و این کار سبب

[ 73 ]

تشویق جوانان به علم و دانش و پیشرفت علم و دانش است، آیا هیچ عاقلى مى گوید این کار بدعت یا شرک است، یا چیزى بر دین افزوده شده؟!

حال اگر ما براى بزرگان دین این کار را انجام دهیم، کارى که سبب توجّه عموم مردم به افکار و تعلیمات و برنامه هاى آنها مى شود و پیوند محکمى میان آنها و بزرگان دینى برقرار مى کند، کجاى این کار بدعت یا شرک است؟ این یک امر عرفى پسندیده است.

شایان توجّه این که گاه نوآورى هاى عرفى در کنار مسائل شرعى قرار مى گیرد بى آن که به آن آمیخته شود و عنوان بدعت حرام پیدا کند، به عنوان مثال امروز در مسجدالحرام و مسجد النبى مناره هاى زیادى مى بینیم که به یقین در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبوده است، محراب پیامبر با نقش و نگار ساده و زیبایى آراسته شده بسیارى از آیات قرآن (و بعضى مى گویند تمام قرآن مجید) بر دیوارها و درون طاق هاى مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خط زیبایى نگاشته شده، حتّى نام آن حضرت و تمام ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) و بعضى از بزرگان اسلام بر پیشانى یکى از حیاط هاى آن مسجد به چشم مى خورد.

در حالى که هیچ یک از این ها در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نبود. آیا این ها بدعت و حرام است؟ اگر هست چرا وهّابى ها که بر آن جا سلطه دارند همه را از میان بر نمى دارند؟ و اگر نیست چرا موارد مشابه آن را نمى پذیرند؟

[ 74 ]

به یقین هیچ کس این ها را به قصد این که دستور دین است ابداع نکرده، بلکه یک سلسله امور عرفى هستند که با ذوق سلیم مردم ابداع شده اند.

کسانى که بر اثر جمود فکرى با این آداب اجتماعى مسلمین و غیر مسلمین مخالفند، جایگاهى در دنیاى امروز ندارند و باید به بایگانى تاریخ سپرده شوند، مگر این که اعتدالیون آنها این خطاهاى بزرگ را اصلاح و جبران کنند.

تکرار مى کنیم بدعت ممنوع و حرام چیز دیگرى است و آن این است که من کارى را به عنوان یک دستور دینى انجام دهم در حالى که نه در ادلّه عامّه و نه ادلّه خاصّه چیزى درباره آن نیامده باشد.

مثل این که چیزى بر نماز یا روزه یا آداب و مناسک حج و امثال آن بیفزاییم یا بگوییم شرع به ما دستور داده است که فلان شب را به عنوان میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) جشن بگیرید.

متأسّفانه جمود و کمى اطّلاعات این گروه سبب شده است که این دو مطلب با یکدیگر اشتباه شود و «ابداعات عرفى» با «بدعت هاى شرعى».


نظر خود را اعلام کنید ()

   1   2      >

نگاشته های وب
ابن تیمه منکر فضائل آْ ل رسول (ع)
[عناوین آرشیوشده]

پنج شنبه 103 فروردین 9

امروز:   3   بازدید

دیروز:      بازدید

منوی کاربری

صفحه اول

آشنائی با ما

ارتباط با ما

ورود به بخش مدیریت

آشنائی با ما

لوگوی وب

اوقات شرعی

وضعیت در یاهو

یــــاهـو

لوگوی دوستان



نوای ما

آرشیو مطالب

عقائد وهابی ها[8] . وهابیت و ضدیت با قرآن[6] . پرسش و پاسخ[5] . جنایات وهابیت (فیلم-عکس)[3] . سازمان ها ، شخصیت ها و تشکلات وهابی ها[3] . وهابیت و تشابهات آن با خوارج[2] .

آرشیو مطالب

جنایات
ضدیت با قرآن و سیره رسول
سازمان ها و شخصیت های وهابی
زمستان 1386

اشتراک با ما

 

طراحی قالب با وب سایت شیعی 14 معصوم

14masom.orq.ir

تعداد   112129   بازدید


 مبارزه با وهابیت*فتنه*